کمی آلمانی بلد بودم. از وقتی که تصمیم گرفتم، برای ادامه تحصیل در رشته‌ای که دوستش دارم به آلمان بروم، با جدیّت فراوان شروع به یادگیری آلمانی کردم. تا سطح B1 با یک معلّم و استاد خوب پیش رفتم، و پس از آن در مؤسسه گوته، آلمانی را فرا گرفتم. آلمانی را به‌خاطر شیرینی خود این زبان یادگرفتم، نه صرفاً رفتن به آلمان. اصولاً چیزی که خوشایندم نباشد را پیگیری نمی‌کنم و از چیزی که از آن لذّت ببرم، دست نمی‌کشم. خوش‌شانس بودم که به‌واسطه‌ی اینکه راهنمای کوهستان و برنامه‌های جدّی طبیعت‌گردی بودم، راهنما و میزبان کوهنوردان و توریست‌های آلمانی شدم. سفرهایی تقریباً یک ماهه با هریک یا هر گروه از توریست‌ها انجام دادم که این به بهبود زبانم بسیار کمک کرد.
روزی که آلمانی را شروع کردم، فکر می‌کردم کسی که در سطح A2 است خیلی خوب آلمانی را می‌داند. وقتی A2 بودم فکر می‌کردم که سطح B1 یعنی دیگر آلمانی را کامل بلد هستیم. وقتی به دوره B1 رسیدم، گفتم B2 دیگر باید پایان آلمانی باشد. و وقتی به B2 رسیدم، فهمیدم آلمانی هرگز پایانی ندارد. C1 هم که باشی، می‌دانی چیزی بلد نیستی.
اکنون می‌دانم که این زبان مسیر زندگی من را تغییر داد. چیزی فراتر از خود رفتن به آلمان.
من در این وبلاگ با نام مستعار Sternschnuppe Luther می‌نویسم.
سعی من بر این است که به همه‌ی آن‌ها که قصد یادگیری آلمانی را دارند کمک کنم. آن‌ها که می‌خواهند به صورت خود خوان آلمانی را بیاموزند، یا آن‌ها که به کلاس می‌روند. در این راه از هیچ کاری دریغ نخواهم کرد و امیدوارم بتوانم این مسیر را ادامه دهم تا دیگر هیچ کس نباشد که آلمانی را به جهت سختی آن یاد نگیرد، تا هیچ کس نباشد که به سبب مشکل مالی، از آموزش این زبان و به تبع آن علوم و فنون نوین باز بماند، تا همگان فرصتی برابر داشته‌باشند.
پر واضح است که آموختن هر چیزی نیازمند تلاش و کوشش است. از این حیث آموختن زبان به پشتکاری بیشتر نیاز دارد و مخصوصاً آلمانی همّتی مضاعف می‌طلبد. نوشتن مطلب و درج آن در وبلاگ نیز امری ساده نیست امّا منّتی هم نیست. من این کار را دوست دارم و هیچ توقّعی هم ندارم جز اینکه اگر خواننده این وبلاگ هستید و مطالب آن را پیگیری می‌کنید، حقّ مطلب را در خصوص آلمانی به جای آورید.

بی‌شک نوشته‌های من از خطا، بری نیست. سپاس‌گزار خواهم‌شد در هرچه بهتر شدن این وبلاگ، شما نیز همیاری کنید.